این مجله، این تیتر را برای عکس روی جلدش انتخاب کرده است: گلشیفته فراهانی؛ زن برجسته آینده
گفتنی است تصویر این بازیگر سرشناس ایرانی، پیش از این در مجله لو فیگارو فرانسه منتشر شده بود که به دلیل نیمه برهنه بودن در فضای رسانه ای ایران، سر و صدای زیادی بر پا کرد.
امین حیایی و نیلوفر خوش خلق
رامبد جوان و سحر دولتشاهی
هومن سیدی و آزاده صمدی
مهدی هاشمی و گلاب آدینه
مهدی پاکدل و بهنوش طباطبائی
پیمان قاسم خانی و بهاره رهنما
مسعود رایگان و رویا تیموریان
امیر جعفری و ریما رامین فر
نیما فلاح و سحر ولدبیگی
رامبد شکرآبی و حدیث فولاوند
علی مصفا و لیلا حاتمی
به گزارش ایران ناز این تصاویر مربوط به چند روز پیش است که آنها در حال رفتن به یک جواهر فروشی هستند. بعضی ها معتقدند که آنها برای خرید حلقه نامزدی به جواهر فروشی می روند و بعضی دیگر معتقدند که برای فروختن حلقه نامزدی 4میلیون دلاری جنیفر که از طرف مارک آنتونی هدیه گرفته بود، به جواهر فروشی می روند.
اولین عکس فرزند هیلاری داف
هیلاری داف، دختر زیبا و کم حاشیه هالیوود، سرانجام فرزند خود را به دنیا آورد.
این بازیگر صاحب یک فرزند پسر شده است و عکس پسرش را در توئیتر منتشر کرده است.
عکس منتشر شده پاهای کوچک پسرش نیز دیده می شود که هیلاری نوشته است: «پاهای کوچکی که من دوست شان دارم»
هیلاری داف و همسر مایک کمری نام لوکا را برای فرزندشان انتخاب کرده اند. این زوج در سال 2010 ازدواج کرده بودند.
کارهای ماه رمضان حس و حال خاصی دارد. خب طبیعی است که بخشی از این شیرینی برای عوامل کار، به این برمی گردد که سریال های ماه رمضان بیننده بیشتری دارند. مردم روزه دار دوست دارند بعد از افطار کمی در خانه شان استراحت کنند. آنها دوست دارند مخصوصا در این گرمای تابستان جلوی تلویزیون لم بدهند و زیر باد خنک کولر با تماشای برنامه های ویژه رمضان، سرگرم باشند. معمولا هم ترجیح می دهند کارهای مفرح و شادی ببینند یا سریال هایی که به آنها احساس آرامش بدهد.
همین مخاطب بیشتر نه تنها برای من بلکه فکر می کنم برای همه بازیگران نکته جذابی است. به هر حال به این ترتیب زحمتی که می کشید بیشتر دیده می شود. آن هم در شرایطی که خیلی از کارها با همه دوندگی و تلاش و زحمتی که دارند، قربانی اکران نامناسب یا پخش در زمان نامناسب می شوند و مخاطب آنها را نمی بیند. ساعت پخش ۹، ۱۰ شب برای یک سریال به نظر من بهترین ساعت است. عوامل «خداحافظ بچه» هم همه بسیار حرفه ای و خوب بودند و همه از دوستان قدیمی بودیم، طوری که من احساس نمی کردم سر کار هستم. حس می کردم با خانواده خودم همراه شده ام اما این روزها اینقدر کارها سنگین شده که دیگر خیلی خاطره شیرینی شکل نمی گیرد. به خصوص در مورد این کار که من همزمان مشغول یک کار دیگر هم بودم و خیلی برایم سنگین و خسته کننده بود. یک شب وقتی رسیدم خانه از شدت خستگی و فشار کار، زیر گریه زدم و نمی توانستم اشک هایم را کنترل کنم. باور کنید از فشار کار وقت نمی کردم بخوابم.
من همزمان با «خداحافظ بچه» مستندی برای نوروز ۹۲ کار می کردم. کار این مستند اینقدر سخت و سنگین بود که از ۱۰۰ تا فیلم سینمایی هم بیشتر از من انرژی برد. ما در اوج گرما مجبور بودیم دور تهران بگردیم و سر لوکیشن های مختلف برویم. به نوعی اجرای این برنامه را به عهده دارم و بناهای تاریخی تهران را به مردم معرفی می کنم. کارگردان آن هم سهیل سلیمانی است. من تصمیم دارم ان شاء الله به زودی خودم یک کار داستانی یا مستند را کارگردانی کنم. هنوز تصمیم نگرفته ام کدام یک باشد و فکر نمی کنم به امسال برسد. دغدغه های شخصی دارم که دوست دارم آنها را در قالب مستند کار کنم. مثلا یکی از دغدغه هایم برخوردهایی است که با نوجوانان در مدارس می شود و آزارهایی که آنها در این مقطع از زندگی شان می بینند. بعد هم که تله فیلمی را با نام «تیتانیوم» شروع کردم که کارگردان آن همسرم است. همسر من محمدرضا آریان، نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون است. اولین فیلم او با نام «زندگی در شهر بزرگ» متاسفانه نتوانست مجوز پخش بگیرد. بازیگران آن کار هم من و آقای رضا عطاران و میسا مولوی بودیم. خیلی هم به نظر من کار قشنگ و خوبی بود ولی مشکلات آن با ممیزی حل نمی شود و ظاهرا دوستان کلا با موضوع آن مشکل دارند. امیدوارم این فیلم روزی بتواند اجازه نمایش پیدا کند و سرمایه من هم به باد نرود. شاید یکسری مسائل که به عرف جامعه مربوط می شود، در هر شرایطی صلاح نباشد نمایش داده شود و به هر حال امیدوارم روزی وقت آن برسد که کمی خط قرمزها را کمرنگ تر کنیم. الان هم که داریم با همدیگر «تیتانیوم» را می سازیم، تهیه کننده هر دو کار هم خودم بودم. البته این به معنی این نیست که من تصمیم گرفته ام از این به بعد کار تهیه کنندگی هم بکنم بلکه فقط خواستم به شوهرم کمکی کرده باشم و فقط تهیه کنندگی کارهای او را می پذیرم. حالا بین خودمان باشد اما همان را هم پشیمان شدم چون اصلا تهیه کنندگی کار من نیست ولی همسرم می گوید خودمان کارهای خودمان را بکنیم بهتر است. من هم دوست دارم در همه چیز زندگی در کنار شوهرم باشم. اصولا هم وقتی با غریبه کار نمی کنیم و خودمان هستیم، راحت تر هستیم و حرص و جوش کمتری می خوریم.
من و همسرم پنج سال است با هم ازدواج کرده ایم. اینکه ما با هم همکار هستیم خیلی به من کمک می کند. کار ما شرایط خاصی دارد و شاید اگر شوهر من خودش در این حوزه مشغول نبود، به سختی می توانست شرایط کار من را درک کند اما محمدرضا همیشه همراه است و خیلی خوب من و کارم را درک می کند.ما خیلی از نظر روحی به هم نزدیک هستیم. اصلا برای همین درک عمیقی که از هم داشتیم، همدیگر را برای زندگی مشترک انتخاب کردیم. محمدرضا همان کسی است که من سال ها به دنبالش بودم. حضور او به من آرامش زیادی می دهد و من را برای ادامه کار و زندگی دلگرم می کند.من به عنوان یک زن متاهل که بیرون از خانه هم کار می کنم، مشکلات خاص خودمرا دارم. باید طوری برنامه ریزی کنم که هم به کارهای خانه ام برسم و هم کار بیرونم را به درستی انجام بدهم. همین الان سر صحنه هستم اما فکر غذای شب بودم و آن را در آرام پز گذاشته ام تا آماده شود. سختی و فشار کارهای خانه و بیرون خانه برای من زیاد است اما چون همسرم را دوست دارم، با روی باز تحمل می کنم. ما روزهای خوبی با هم داریم و روزهای بعد را هم سعی می کنیم با کنار هم بودن و دل به دل هم دادن، بگذرانیم. ما سر کار «جایزه بزرگ» آقای مدیری با هم آشنا شدیم. سر کار «چارخونه» محمدرضا جزو گروه نویسندگان بود. آنجا علاقه مان جدی تر شد و از من خواستگاری کردند و خیلی زود هم ازدواج کردیم.
من به لطف بهاره رهنمای عزیزم با انجمن هموفیلی های ایران آشنا شدم. بهاره سفیر دوستی این انجمن بود و من در واقع به او کمک می کردم. از اسفند سال گذشته که مشغله های او بیشتر شد و کمتر زمان داشت که برای این کار بگذارد، محبت کرد و این افتخار را داد که من به جای او سفیر دوستی این انجمن باشم. البته همه زحمات را اعضای محترم این انجمن می کشند و من بیشتر سعی می کنم با حضورم در محافل آنها به جمع آوری کمک های مردمی، کمک کنم. من برای انجمن بیماران ام سی هم همین کار را می کنم. این کاری است که از دست من برمی آید و با افتخار انجام می دهم.
مهمترین دغدغه این روزهای زندگی من وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم است.تهران هم که شهری سوت و کور وبدون تفریح است و چندان هیجان و شادی در آن وجود ندارد. همه اینها باعث شده من برای جوان ها خیلی نگران باشم. شادی و نشاط فقط در جملات به عنوان یک کلمه استفاده می شوند و بیشتر از این وجود ندارند. یعنی چیزی وجود ندارد که ما بگوییم این باعث شادی ما می شود. شرایط ما شده مثل داستان آن پادشاهی که برایش لباسی ندوختند اما به او با حرف تلقین می کردند که لباسی فاخر به تن دارد و می گفتند اگر چشم بصیرت داشته باشی، آن را به تن می بینی. حالا به ما مدام می گویند شاد باشید اما هیچ ابزاری برای اینکه شاد باشیم و از زندگی مان لذت ببریم، وجود ندارد. بله؛ چیزهایی مثل تن سالم، استقلال، امنیت، عدالت، صلح و … بسیار نعمت های بزرگی هستند و ما هم باید از اینکه این چیزها را در کشورمان داریم خدا را شکر کنیم اما جهان دارد به سمتی می رود که همه آدم ها لذت بیشتری از زندگی ببرند. اگر تکنولوژی پیشرفت می کند و هر روزدر دنیای علم، دانش و هنر اتفاق های تازه ای می افتد همه برای این است که آدم ها شاددتر باشند و لذت بیشتری اتز زندگی شان ببرند. این سختی های اقتصادی و تلاش زیاد جوان ها برای تامین نیازهای مالی زندگی واقعا باعث رکود روحیه آنها شده است. من سعی می کنم باز هم در این شرایط خوب باشم و کارم را بکنم اما این به این معنی نیست که بخوانم: «همه چی آرومه، من چقدر خوشحالم».
من خیلی دوست دارم به صورت حرفه ای و منظم ورزش بکنم اما وقت هایی که سر کار هستم به علت فشردگی کار باید به همان نرمش های روزانه در خانه بسنده کنم و فقط در فاصله بین دوتا کار می توانم به باشگاه بروم. اما قطعا ورزش و رژیم غذایی سالم برای من هم به عنوان بازیگر و هم به عنوان زن برای حفظ جوانی، لازم است. البته که از پیری و اثرات بالا رفتن سن نمی توان جلوگیری کرد. کار ما هم یک جوری است که در زمان هایی که مشغول آن هستیم، برای تغذیه مان هم نمی توانیم برنامه درستی داشته باشیم. جدای اینها به نظرم بیشترین چیزی که در زندگی های امروزی به آدم ها در همه جای دنیا لطمه می زند استرس، حرص و جوش و مسائل روحی است. همه ما باید سعی کنیم روحیه مان را تقویت کنیم.کار خیلی سختی است اما من سعی می کنم به خودم مسلط باشم و آرامش را بر زندگی ام حاکم کنم. فعالیت های فرهنگی و اجتماعی به رسیدن به این آرامش کمک می کنند. کارهایی مثل فیلم دیدن و کتاب خواندن و … من متاسفانه این اواخر وقت نکردم به تئاتر بروم و آخرین تئاتری که دیدم «مکاشفه درباب یک مهمانی خاموش» بود اما فیلم «پرسه در مه» را به تازگی در شبکه نمایش خانگی دیدم که به نظرم فوق العاده بود. همینطور«نارنجی پوش» را در سینما دیدم وبسیار لذت بردم. چندفیلم خارجی خوب هم این اواخر دیدم مثل «واندرلند» و فیلم دیگری با نام «We» به کارگردانی خانم مدونا که فیلم خیلی خوبی هم بود. همینطور «سرزمین خون و عسل» ساخته آنجلینا جولی که در اوج ثروت و زندگی پر زرق و برق هالیوودی است این قدر دغدغه مسائل انسانی را دارد و به این چیزها هم فکر می کند. کتاب هم که دوست هر شب من قبل از خواب است. چند تا کتاب را با هم شروع کردم. مجموعه کامل آثار عزیز نسین را می خوانم و طنز قلم او را خیلی دوست دارم. از طرف دیگر کتاب «چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد» را دارم می خوانم. کارهای ناتالیا گینزبورگ، نویسنده ایتالیایی را هم خیلی دوست دارم و فکر می کنم روحیه این خانم به من خیلی شبیه است.
این عکس برای ندیدن است! مثل شعر تلخی که برای نخواندن سروده می شود! چطور یک انسان؟! می تواند اینقدر بی رحم باشد که شکم شکارش را با کارد پاره کند، جنین اش را بیرون بیاورد و بعد از آن عکس بگیرد و با افتخار همگانی کند؟! کُشتن موجودی تا این اندازه ظریف و معصوم چه لذتی دارد؟
زیست بوم نوشت: آیا این هم پلنگی است که می گوئید به گله هایتان حمله می کند؟ آیا خرسی است که کندوهای عسل تان را می خورد؟ آیا گرازی است که مزارع تان را شخم می زند؟ چطور می توانید این همه قلبی از سنگ را توی سینه تان جابجا کنید؟ این بومرنگ سنگدلی که پرتاب کرده اید یک روز برمی گردد و توی صورت خودتان می نشیند…
تفنگ تان را بر زمین بگذارید شکارچی های نشانه دار و بی نشان! این گلوله های سربی تان را چال کنید، دست هایتان را بشورید، بوی خون دارد دنیا را بر می دارد…. شرم تان باد اگر نام انسان را یدک می کشید… به این عکس نگاه نکنید! این عکس برای ندیدن است
بازی رایانهای محبوبی که اکثر کاربران رایانه با آن آشنا هستند، بازی «پرندگان خشمگین» یا همان Angry Birds میباشد. به نظر میرسد این پرندگان خشمگین و سازندگان آن این بار هوای حمله به ایران را در سر میپرورانند.
در جدیدترین نسخه بازی «پرندگان خشمگین» (Angry Birds) با نام Fry Me To The Moon، در مرحله ۹ این بازی شما باید در سیارهای به جنگ دشمنان خود و نابود ساختن آنها بروید که کاملا شبیه به نقشه کشور عزیزمان ایران میباشد.
البته در این بازی کار به اینجا ختم نمیشود و در مرحله ۱۰ نیز شما به تخریب خانههایی میپردازید که طبیعتا خانههای ایرانیان است چرا که این خانهها بر روی سیارهای شبیه به نقشه ایران بوده و حتی یکی از این خانهها چیزی نیست جز برج میلاد.
اخیرا سازندگان غربی بازیهای رایانهای، در بازیهای خود حمله به ایران را در دستور کار خود قرار دادهاند. پیش از این نیز بازی «میدان نبرد ۳» که در آن نیروهای آمریکایی به ایران و تهران حمله کرده و آن را به اشغال خود در میآورند انتقادهایی زیادی را به ویژه از سوی بازیبازهای ایرانی به همراه داشته است.
عکس های جدید اناهیتا نعمتی مرداد 1391
اناهیتا نعمتی
تصاویر جدید اناهیتا نعمتی
جدیدترین عکس های اناهیتا نعمتی
عکس های کمیاب اناهیتا نعمتی
کمیابترین عکس های اناهیتا نعمتی
عکس های شخصی اناهیتا نعمتی
عکس های جدید اناهیتا نعمتی در خارج از کشور
گالری عکس های اناهیتا نعمتی
1- Eva Longoria اوا لونگوریا پارکر متولد ۱۹۷۵ در تگزاس، بازیگر آمریکایی و نامزد جایزه گلدن گلوب
2- Jennifer Lopez جنیفر لین لوپز پورتوریکویی تبار اهل آمریکا با نام مستعار جِی لو متولد ۱۹۶۹ خواننده، بازیگر، رقصنده، تهیه کننده موسیقی، تهیه کننده تلویزیونی و طراح مد جنیفر لوپز عنوان ثروتمندترین بازیگر لاتین تبار اهل هالیوود را به خود اختصاص داد. جنیفر لوپز در فهرست ۱۰۰ شخص پرنفوذ و اثرگذار آمریکایی لاتین تبار، به عنوان نفر نخست برگزیده شد.
3- Jessica Simpson جسیکا سیمپسون متولد ۱۹۸۰ بازیگر و خواننده آمریکایی که در تگزاس به دنیا آمده است.
4- Cameron Diaz کامرون دیاز متولد ۱۹۷۲ مانکن و بازیگر آمریکایی، ایتالیایی، آلمانی و کوبایی است که نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب شده است.
5- Brittney Spears بریتنی اسپیرز متولد ۱۹۸۱خواننده ، رقاص ، ترانه سرا ، بازیگر و نویسنده آمریکایی رتبه هشتم پرفروش ترین هنرمند زن تاریخ موسیقی آمریکا است.
6- Kate Moss کیت ماس متولد ۱۹۷۴سوپرمدل مشهور بریتانیایی کیت ماس به خاطره چهره مغموم و رنج کشیده اش شهرت دارد و توانسته در مدتی کوتاه به یکی از مشهورترین ستاره های دنیای مد تبدیل شود
تصاویر او بارها بر روی جلد نشریات چاپ شده است.
در سال ۲۰۰۸ ، مجسمه ای از کیت ماس توسط مجسمه ساز برجسته بریتانیایی، از طلای ۱۸عیار و به وزن ۵۰ کیلوگرم ساخته شد و در موزه بریتانیا قرار گرفت. کیت ماس با درآمد ۹ میلیون دلار دومین پردرآمد سوپرمدل جهان در سال ۲۰۰۷ میلادی بود
این سند یک احضاریه قضائی برای بازجویی از یک هنرمند در زمینه یک مسئله اخلاقی میباشد و در سال 1996 صادر شده است، هیفاء وهبی اعلام کرد که عمداً نام او در این سند ذکر شده است و از نام و نیت شخصی که اینکار را انجام داده اطلاعی ندارد.
در این سند سال تولد هیفاء وهبی 1972 ذکر شده است که جنجالهای زیادی را نیز در پی داشت،البته با اعتراض شدید دوستداران هیفاء این سند از اکثر سایتها حذف شد.
English - I love you
Afrikaans - Ek het jou lief
Albanian - Te dua
Arabic - Ana behibak (to male)
Arabic - Ana behibek (to female)
Armenian - Yes kez sirumen
Bambara - M'bi fe
Bangla - Aamee tuma ke bhalo aashi
Belarusian - Ya tabe kahayu
Bisaya - Nahigugma ako kanimo
Bulgarian - Obicham te
Cambodian - Soro lahn nhee ah
Cantonese Chinese - Ngo oiy ney a
Catalan - T'estimo
Cheyenne - Ne mohotatse
Chichewa - Ndimakukonda
Corsican - Ti tengu caru (to male)
Creol - Mi aime jou
Croatian - Volim te
Czech - Miluji te
Danish - Jeg Elsker Dig
Dutch - Ik hou van jou
Esperanto - Mi amas vin
Estonian - Ma armastan sind
Ethiopian - Afgreki'
Faroese - Eg elski teg
Farsi - Doset daram
Filipino - Mahal kita
Finnish - Mina rakastan sinua
French - Je t'aime, Je t'adore
Gaelic - Ta gra agam ort
Georgian - Mikvarhar
German - Ich liebe dich
Greek - S'agapo
Gujarati - Hoo thunay prem karoo choo
Hiligaynon - Palangga ko ikaw
Hawaiian - Aloha wau ia oi
Hebrew - Ani ohev otah (to female)
Hebrew - Ani ohev et otha (to male)
Hiligaynon - Guina higugma ko ikaw
Hindi - Hum Tumhe Pyar Karte hae
Hmong - Kuv hlub koj
Hopi - Nu' umi unangwa'ta
Hungarian - Szeretlek
Icelandic - Eg elska tig
Ilonggo - Palangga ko ikaw
Indonesian - Saya cinta padamu
Inuit - Negligevapse
Irish - Taim i' ngra leat
Italian - Ti amo
Japanese - Aishiteru
Kannada - Naanu ninna preetisuttene
Kapampangan - Kaluguran daka
Kiswahili - Nakupenda
Konkani - Tu magel moga cho
Korean - Sarang Heyo
Latin - Te amo
Latvian - Es tevi miilu
Lebanese - Bahibak
Lithuanian - Tave myliu
Malay - Saya cintakan mu / Aku cinta padamu
Malayalam - Njan Ninne Premikunnu
Mandarin Chinese - Wo ai ni
Marathi - Me tula prem karto
Mohawk - Kanbhik
Moroccan - Ana moajaba bik
Nahuatl - Ni mits neki
Navaho - Ayor anosh'ni
Norwegian - Jeg Elsker Deg
Pandacan - Syota na kita!!
Pangasinan - Inaru Taka
Papiamento - Mi ta stimabo
Persian - Doo-set daaram
Pig Latin - Iay ovlay ouyay
Polish - Kocham Ciebie
Portuguese - Eu te amo
Romanian - Te ubesk
Russian - Ya tebya liubliu
Scot Gaelic - Tha gradh agam ort
Serbian - Volim te
Setswana - Ke a go rata
Sindhi - Maa tokhe pyar kendo ahyan
Sioux - Techihhila
Slovak - Lu`bim ta
Slovenian - Ljubim te
Spanish - Te quiero / Te amo
Swahili - Ninapenda wewe
Swedish - Jag alskar dig
Swiss-German - Ich lieb Di
Tagalog - Mahal kita
Taiwanese - Wa ga ei li
Tahitian - Ua Here Vau Ia Oe
Tamil - Nan unnai kathalikaraen
Telugu - Nenu ninnu premistunnanu
Thai - Chan rak khun (to male)
Thai - Phom rak khun (to female)
Turkish - Seni Seviyorum
Ukrainian - Ya tebe kahayu
Urdu - mai aap say pyaar karta hoo
Vietnamese - Anh ye^u em (to female)
Vietnamese - Em ye^u anh (to male)
Welsh - 'Rwy'n dy garu
Yiddish - Ikh hob dikh
Yoruba - Mo ni fe
همیشه؛
سکوتم به معنای پیروزی تو نیست
گاهی سکوت میکنم که بفهمی،
چه بی صدا باختی
ما بهمراه دوستمان عضو فيس بوک ميباشيم . فيس بوک جاي خوبي است اما بيشتر اعضايش باهم فاميل هستند و از نام خانوادگيشان ميشود فهميد .مثل سبز يا ايراني يا پرشين يا پارسي .اکثراًهم شبيه هم هستند طوري که ما اوائل فکر ميکرديم دوقلو باشند .
وقتي وارد فيس بوک شديم تازه فهميديم که اسم اين اقدس چپول دختر همسايه مان پرميس بوده و چقدر هم خوشگل بوده و ما نميدانستيم . يک... عالمه دوست پسر دارد که مدام برايش عکس ميفرستند . تا کلاس دوم راهنمايي بيشتر درس نخوانده بود اما يک شعرهايي ميگذارد در والش که ما معنيش را نفهميديم . از دختر عمويمان پرسيديم گفت:جزّ جگر گرفته کپي پيست ميکند . دوست پسر منو هم غر زده سليطهءايکبيري !
فيس بوک دونفر عضو فعال دارد که مدام حرف ميزنند .يکي اسمش کوروش است و نام خانوادگيش بزرگ و ديگري هم بايد پزشک باشد که به او علي آقاي شريعتي ميگويند .
هرچقدر از خانه بيرون ميرويم واز مردم فحشهاي بد بد ميشنويم در عوض در فيس بوک همش حرفهاي گل و بلبل است و همه مهربانند .
البته يکي دوتا از همسايه هايمان که فحش بدبد ميدهند را در فيس بوک شناختيم و ديديم در فيسبوک قربان صدقه همه ميروند و از انسانتيت حرف ميزنند ،اما نميدانيم چرا تا خودمان رامعرفي کرديم بلاکمان کردند...
فيس بوک جاي عجيبي است .ديروز که به اتفاق پدرمان از کنار مسجد شهر رد ميشديم شنيديم که حاج آقا طاهري امام جماعت مسجد پشت بلندگو ميگفت:اين فيس بوک ساخت شيطان است و ميخواهد جوانان مارا از راه بدر کند . خدارا شکر ميکنيم که حاج آقا طاهري که خودشان هم عضو فيسبوک هستند سنشان زياد است وگرنه ايشان هم از راه بدر ميشدند .
ما خودمان يکبار از ايشان پرسيديم که چرا خودتان عضو فيس بوکيد ؟
ايشان فرمودند: براي تحقيق و بررسي مکر دشمنان در آنجا عضو شده ايم .
گفتيم :چرا فقط با دخترهاي .... دوست ميشويد و عکس برايشان ميفرستيد؟
ايشان گفتند: ميخواهيم براه راست هدايتشان کنيم و منظورمان امر به معروف است .
ايشان اخم کردند و گفتند:شما اصلاً مارا چجوري در فيسبوک شناختيد؟
گفتيم ،خوب آخر عکستان را ديديم که کلّهءخودتان را روي بدن آرنولد چسبانده ايد .
ديگر نشنيديم ايشان چه گفتند چون يک چک بما زدند که تا دوساعت گوشمان بوق اشغال ميزد !
خلاصه ما فيسبوک را دوست ميداريم،آنجا اقدس چپول ، پرميس جيگر ميشود ،ابرام شتر خفه کن ، پسر آريايي ميشود،همه مهربانند و حاج آقا طاهري هم آهنگ رپ ميگذارد و گاهي هم حرفهاي قشنگ ميزندو از چک زدن خبري نيست ،فيسبوک پر است از شريعتي و کوروش و اين آقاهه که تازه عضوش شده ،استيو جابز .راستي ما نميدانستيم خارجيها انقدر قشنگ فارسي مينويسند همين آقاي جابز يکيش .
اين بود انشاي ما....
ولے بعضے حرفا رو ، نہ می شہ گفت ، نہ میشہ خورد
می مونہ ســر دل . میشہ دل تـــنـــگ .میشہ بــــــغــــض .
میشہ ســڪـــوت .
میشہ همون وقتے ڪـہ خودم هم نمیدونم چـہ مَرگمـہ
داخل حیاط با صدای بلند آقا تشریف بیارین منزل ما خداحافظ
... جلو در حیاط (ساعت 1 نصف شب)آقا بریم دیر وقته خداحافظ
جلو در ماشین خداحافظ
داخل ماشین خداحافظ
ماشین در حال حرکت بووووووق بوووق یعنی خداحافظ
.
.
.
.
.
.
فردا صبح شمسی جون زنگ میزنه به اشرف جون میگه
اوا خدا مرگم دیشب نفهمیدم از اعظم جون خداحافظی کردم؟از طرف من ازش خداحافظی کن....
پسر : عزیــــــــــــــــــــــــزم ...خیلی بهت میااااد ..واقعا قشنگه :X
دختر : اصنشم نمیاد ،چاق نشونم میده ..!!
پسر : ولی فک میکنم میادااا ...چاق هم نشون نمیده
دختر : با من بحث نکـــــــــــــــن ..میگم چاق نشون میده ..!!
پسر : بااااشه ، چاق نشون میده اصلا
دختر : چاق خودتی ...!!
پسر : ای بابا ، مگه من گفتم چاقی ..!
دختر : اصلا دیگه ازت نظر نمیپرسم ...!! :(
پسر : نپُرس ... والا ، بهتر
دختر : احساااااان ! میبینی چطور داری با من حرف میزنی ؟!!:((
پسر : فدات بشم ، قربونت برم ، عزیز دلم ، تو بگو من چی کار کنم ؟! هر چی تو بگی ..!
دختر : هیچی ، دیگه نظر نده ...! باشه ؟!
پسر : باشه عزیزم ، چشم
دختر : خیــــــــــــــــــــلی بدی!!!!!!
پسر! :
فقط ایرانی ها هستند که :
تو دستشویی فکر میکنند،
تو حمام اواز میخوانند،
سر کلاس میخوابند،
تو رختخواب تلفن حرف میزنند،
موقع درس خوندن بازی میکنند،
موقع تی وی دیدن فیسبوک چک میکنند،
موقع فیسبوک چک کردن غذا میخورند،
سر کار روزنامه میخوانند،
و روزهای تعطیل کار میکنند…!
|
شاید در ابتدا کمی عجیب به نظر برسد اما اگر شما یا یکی از نزدیکان تان چهره این مرد را در خواب دیده باشید، شما هم جزء هزاران نفری هستید که در سرتاسر جهان از ایران گرفته تا امریکا و… این مرد را در رویاهایشان مشاهده کرده اند!
این ماجرا آنقدر جالب و همه گیر بود که حتی سایتی هم با عنوان «این مرد» راه اندازی شد و تمام افرادی که تجربه دیدن این فرد را داشته اند به بحث و اظهار نظر درمورد خواب و رویاهایشان درمورد این آقای مرموز پرداخته اند. ..
تمامی این ماجراها از ژانویه سال ۲۰۰۶ در نیویورک آغاز شد؛ زمانی که بیمار یک روانپزشک ادعا کرد مردی را بارها در رویاهایش میبیند و با او صحبت می کند. این زن میگوید که حتی یک بار هم این فرد را در زندگی واقعی ملاقات نکرده است اما بارها او را درخواب دیده است.
پس از صحبت های این خانم، تصویر مرد ترسیم می شود و برروی میزکار روانپزشک باقی می ماند تا اینکه بیمار دیگری می آید و با دیدن این عکس ادعا می کند که این مرد را بارها در خواب دیده است.
با این اتفاقات روانپزشک تصویر این مرد را برای تعدادی از همکارانش ارسال می کند و پس از گذشت چند ماه، چهار بیمار دیگر هم می گویند که این مرد را بارها در خواب دیده اند! ..
از ژانویه سال ۲۰۰۶ تا کنون هزاران نفر از شهرهای مختلف از جمله لس آنجلس، پکن، بارسلون، پاریس، مسکو و تهران و… اعلام کرده اند که این مرد را دیده اند.
افراد اعلام کرده اند که این مرد درخواب با آنها پرواز می کند، پس از یک روز سخت کاری به آنها آرامش می دهد و حتی با آنها غذا می خورد.
ما واقعا چه چیزی باعث چنین اتفاقی می شود؟
تئوری های مختلفی مطرح شده است که شاید جالب ترین آنها تئوری ای باشد که میگوید: این مرد یک فرد واقعی است، کسی که مهارت های خاص روانی دارد و توانایی ورود به خواب افراد را دارا می باشد!
توجه کردین خیابان ها شلوغه؟؟؟
توجه کردین همه ی مردم پول ندارند لباس بخرن؟؟؟
توجه کردین سکه گرونه؟؟؟
توجه کردین دوستی ها کم شده؟؟؟
توجه کردین آدم ها بی معرفت تر شدن؟؟؟
توجه کردین زندگی سخت شده؟؟؟
توجه کردین همه می خوان بمیرن؟؟؟
توجه کردین کرایه ها زیاد شده؟؟؟
توجه کردین حقوق ها تکون نخرده؟؟؟
توجه کردین موقع کار موبایل همه زنگ می خوره؟؟؟
توجه کردین تو مترو همه می گن یکم دیگه...؟؟؟
توجه کردین همه به قانون اهمیت می ذارن؟؟؟
توجه کردین همه ظاهر بین شده اند؟؟؟
توجه کردین دیگه نمی شه از کسی انتقاد کرد؟؟؟
توجه کردین موقع درس پرسیدن همه اسم دوستشون و می گن؟؟
توجه کردین همه ماشین دارند؟؟؟
توجه کردین همه خونه دارند؟؟؟
توجه کردین زن گرفتن راحت شده؟؟؟
توجه کردین پول بی ارزش شده؟؟؟
توجه کردین دکترا برای رضای خدا کار می کنند؟؟؟
توجه کردین همه ی پرستار ها خوب شدند؟؟؟
توجه کردین هوا از رفاقت ها گرون تره؟؟؟
توجه کردین هیچ کس یه دوست خوب نداره؟؟؟
توجه کردین همه فیس بوک دارند؟؟؟
توجه کردین هر کی رو ماشینش برف باشه باکلاسه؟؟؟
توجه کردین هرکی گوشیش تاچ دار باشه پول داره؟؟؟
توجه کردین هر کی لباسش مارک باشه فهمیده است؟؟؟
توجه کردین هر کی گیتار دستش باشه هنر منده؟؟؟
توجه کردین هر کی ریش داشته باشه به امام زمان اس ام اس می ده؟؟؟
توجه کردین هر کی وسط پیشونیش جای مهر باشه مومنه؟؟؟
توجه کردین هر کی موهاش فشن باشه شیطان پرسته؟؟؟
توجه کردین هر کی لباسش تنگ تر باشه خوش اندام تره؟؟؟
توجه کردین خدایی بالا سرمون هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آنقدر فريادهايم را سكوت كرده ام
كه اگر به چشمهايم بنگريد كر ميشويد..
به گزارش روزگار نو، این جاده های دیدنی و جذاب به سرعت به یک جاذبه توریستی مبدل شده اند.
فرانسه
شما به رئیسجمهور فرانسه میگویید: «مادرت رو...»! و بلافاصله میلیونها نفر
از مردم به خیابانها میریزند
و در حمایت از شما، به رئیسجمهور میگویند: «مادرت رو...»!
رئیسجمهور هم دربارهء جریحه دار شدن احساساتش شعری میسراید
و آنرا در روزنامهها و مجلات و رادیو و تلویزیون منتشر میکند
----------------------------------------
آمریکا
شما به رئیسجمهور امریکا میگویید: «مادرت رو...»! ولی اتفاق خاصی نمیافتد،
فقط شما معروف میشوید و دربارهء مادر رئیس جمهور کتاب مینویسید
و میلیونها دلار درآمد کسب میکنید! اما بعد از آن، رئیسجمهور از شما به
دادگاه شکایت میکند
و شما مجبور میشوید که بابت غرامت، همهء پولتان را به رئیسجمهور بدهید
----------------------------------------
انگلستان
شما به نخستوزیر انگلستان میگویید: «مادرت رو...»! نخستوزیر هم به شما
میگوید: مادر خودت رو
---------------------------------------------
ژاپن
شما به نخستوزیر ژاپن میگویید: «مادرت رو...»! نخستوزیر تعظیم میکند
و به شما میگوید: ببخشید، ولی فکر نکنم مادرم از شما خوشش بیاد
---------------------------------------------
آلمان
شما به صدراعظم آلمان میگویید: «مادرت رو...»! پلیس به سراغ شما میآید
و به شما میگوید: لطفاً با مادر صدراعظم کاری نداشته باشید
------------------------------------------------
سوئد
شما به نخستوزیر سوئد میگویید: «مادرت رو...»! از مردم رأیگیری میشود
که آیا شما مادر نخستوزیر را... یا نه؟! اگر رأی مثبت داده شود،
شما مادر نخستوزیر را...! ولی اگر رأی منفی داده شود،
نخستوزیر دست شما را در مقابل دوربینهای تلویزیونی میفشارد و برای شما آرزوی موفقیت میکند
--------------------------------------------------
ترکیه
شما به رئیسجمهور ترکیه میگویید: «مادرت رو....»!
و رئیسجمهور هم اسلحهاش را در میآورد و به شما شلیک میکند.
اگر شما کُرد باشید، رئیسجمهور مورد تشویق قرار میگیرد!
وگرنه او را به دادگاه احضار میکنند و او در بین راه فرار میکند و به یونان
پناهنده میشود
--------------------------------------------
سوئیس
شما به نخستوزیر سوئیس میگویید: «مادرت رو...»! منشی دفتر نخستوزیر با شما
تماس میگیرد
و شماره تلفن مادر نخست وزیر را به شما میدهد تا شخصاً با خودش هماهنگ کنید
--------------------------------------------------
هند
شما به نخستوزیر هند میگویید: «مادرت رو...»! نخستوزیر شما را به خانهاش
دعوت میکند
و خاکستر مادرش را که سالها پیش مُرده به شما نشان میدهد و برای شما آواز
میخواند و گریه میکند.
شما هم متأثر میشوید و به خانه برمیگردید و میبینید که خانوادهتان ناپدید
شدهاند
و سالهای سال به دنبال خانوادهء خود از این شهر به آن شهر آواره میشوید
و سرانجام در فقر و غربت، از غم و گرسنگی میمیرید
و از داستان زندگی شما بیش از هزار و هفتصد فیلم سینمایی ساخته میشود
-----------------------------------------------------
کانادا
شما به نخستوزیر کانادا میگویید: «مادرت رو...»! مادر نخستوزیر خبردار
میشود
و مقالهای فمینیستی در روزنامه چاپ میکند و تبعیض جنسی را به شدت مورد انتقاد
قرار میدهد
و از شما میخواهد که پدر نخست وزیر را...!!
---------------------------------------------------
کلمبیا
شما به رئیسجمهور کلمبیا میگویید: «مادرت رو...»! بعد وصیتنامهتان را
مینویسید و
در اولین فرصت خود را دار میزنید! چند روز بعد جسد شما را در حالی که طناب داردور گردنتان است
و با گلوله سوراخ سوراخ شده و با اسید سوزانده شدهاید، پیدا میکنند!
پزشک قانونی جسد شما را لاشهء سگ تشخیص داده و در حومهء شهر دفن میکند
----------------------------------------------
چین
شما به رئیسجمهور چین میگویید: «مادرت رو...»! رئیسجمهور هم به صورت لفظی،
هم شما و هم خانواده تان را...! سپس شما به همراه خانواده تان به کرهء ماه
تبعید میشوید
----------------------------------------------
ایتالیا
شما به نخستوزیر ایتالیا میگویید: «مادرت رو....»! روزنامهها خبر رسوایی
مادر نخستوزیر را چاپ میکنند
و مافیا به خاطر شهوت زیادتان، به شما پیشنهاد همکاری در زمینهء تهیهء
فیلمهای پورنو میکند!
نخستوزیر هم برای تلافی، یک بازی دوستانهء فوتبال بین تیم محبوب خودش و تیم
محبوب شما ترتیب میدهد
و داور بازی را میخرد و تیم محبوب شما را با نتیجهء مفتضحانه ای شکست میدهد
-----------------------------------------------
روسیه
شما به رئیسجمهور روسیه میگویید: «مادرت رو...»! فردای آن روز شما دچار یک
سانحه شده
و در تصادف با اتومبیل کشته میشوید! به خانوادهء شما اطلاع داده میشود
که شما در حال مستی رانندگی کردهاید و شدت تصادف چنان زیاد بوده که بدن شما
تکه تکه شده است
-------------------------------------------
عربستان
شما به رئیسجمهور عربستان میگویید: «مادرت رو....»! همه به شما میخندند،
چون عربستان رئیسجمهور ندارد! شما متوجه اشتباه خود میشوید
و این دفعه به پادشاه عربستان میگویید: «مادرت رو...»! همه از خنده دست
میکشند
و پادشاه هم زبان شما را قطع میکند
-----------------------------------------------
ایران
"من که هنوز چیزی نگفتم منو کجا می برین ...... ؟؟؟؟
به سلامتی بیل! که هرچه قدر بره تو خاک، بازم برّاقتر میشه.
به سلامتی عقرب! که به خواری تن نمی ده
عرض شود که عقرب وقتی تو آتیش میره و دورش همش آتیشه با نیشش خودش میکُشه که کسی نالههاشو نشنوه
به سلامتی سیم خاردار! که پشت و رو نداره
به سلامتی اونی که بی کسه ولی ناکس نیست
به سلامتی همه خوباکه سخت مشغول شطرنج زندگی اندو نمیدونن ما مات رفاقتشون هستیم
به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه
بسلامتی بچه های قدیم که با ذغال واسه ی خودشون سبیل می ذاشتن تا شبیه باباهاشون بشن
نه بچه های الان که ابروهاشون رو بر می دارن تا شبیه مادراشون بشن
به سلامتی دریا! که ماهی گندیدههاشو دور نمیریزه
گل آفتابگردان را گفتند: چراشبها سرت را پایین می اندازی؟ گفت :ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم..........
به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند
به سلامتی آسمون که با اون همه ستاره اش یه ذره ادعا نداره
ولی یه سرهنگ با سه تا ستاره اش دهن عالم و آدمو سرویس کرده
و به سلامتی میخی که هرچی توسرش زدن خم نشد
به سلامتی گاو که نگفت من گفت ما
به سلامتی دیوار که هر مرد و نامردی بهش پشت میکنن
به سلامتی درخت! نه به خاطر میوهش، به خاطر سایه
به سلامتی سایه که هیچوقت آدم رو تنها نمیذاره!
همه اونایی که دوستشون داریم و نمیدونن، دوستمون دارن و نمیدونیم
به سلامتی زنجیر نه به خاطر اینکه درازه به خاطر اینکه به هم پیوستس
به سلامتی دهقانی که پاییز رو از بهار بیشتر دوست داره
به سلامتی کرم خاکی نه بخاطر کرم بودنش بخاطر خاکی بودنش
به سلامتی تابلوی ورود ممنوع که یه تنه یه اتوبان رو حریفه
و به سلامتی همه خوبانی که اومدن و این متن و خوندن
دلتنگى
حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره
تمنای بودنش رامیکند..
دلتنگتم...
تحمل کردن قشنگه
اگه قرار باشه یه روزی به تو برسم
آسونه
اگر قرار باشه دوباره تو رو ببینم
زندگی شیرینه
اگه قرار باشه دستاتو تو دستام بگیرم
مشکلات حل میشه
اگه قرار باشه روزی به پات بمیرم
اشکهام به لبخند تبدیل میشه
اگه یه بار ببوسمت
و لبخندهام دوباره به اشک
فقط اگه ببینم خیال رفتن داری
اما بدون دوستت دارم
از پشت این همه فاصله
از پشت این همه حرف
دوستت دارم تا بی نهایت عشقم
یه آهنگ فرانسوی از سلین دیون ! وای چه قد قشنگه ! من که عاشقشم . متن اینگلیسیشم گذاشتم !
البته فرانسویشم گذاشتم واسه اونایی که بلدن . ما که بلد نیستیم .
(دانلود زير متن انگليش) ( ترجمه تو ادامه مطلب )
متن فرانسيويش :
On s'est aime a cause, a cause de la vie
A cause des grands reves que nous avions batis
Autour d'Adam et Eve et de leur Paradis
On s'est aime a cause, a cause d'un instant
A cause d'une ambiance, d'un lieu et d'un moment
Et des lambeaux d'enfance, colles a nos vingt ans
On s'est aime a cause, a cause
Mais aujourd'hui, tant de choses ont changees
On s'est aimes a cause, a cause
Et maintenant, il faut s'aimer malgre
Il faut s'aimer malgre, malgre le temps perdu
Malgre tous les grands reves dont on est revenus
Comme Adam et comme Eve du Paradis perdu
Il faut s'aimer malgre, meme malgre le pire
Malgre les strategemes de nos corps sans desirs
Malgre tous nos problemes, malgre nos souvenirs
On s'est aime a cause, a cause
Mais aujourd'hui, tant de choses ont changees
On s'est aime a cause, a cause
Et maintenant, il faut s'aimer malgre
Il faut s'aimer malgre, malgre beaucoup de choses
Mais maintenant vois-tu on ne peut ignorer
Que l'amour se transforme et son apotheose
C'est quand on aime a cause, a cause des malgres
On s'est aime a cause, a cause
Et maintenant, il faut s'aimer malgre
Mais aujourd'hui, tant de choses ont changees
On s'est aime a cause, a cause
Oui maintenant, il faut s'aimer malgre
متن انگليسيش :
We loved each other because, because of life
Because of big dreams we have built
Around Adam and Eve and their Paradise
We loved each other because, because of an instant
Because of an ambiance, of a place, of a moment
And of rags of childhood, stuck to our twenty years
We loved each other because, because
But today, so many things have changed
We loved each other because, because
And now, we have to love each other despite
We have to love each other despite, despite the lost time
Despite all the big dreams we have returned from
Like Adam and like Eve from the lost Paradise
We have to love each other despite, even despite the worst
Despite the stratagems of our bodies without desires
Despite all our problems, despite our memories
We loved each other because, because
But today, so many things have changed
We loved each other because, because
And now, we have to love each other despite
We have to love each other despite, despite many things
But now you see we can't ignore
That love transforms itself and its paramount
It's when we love because, because of the despites
We loved each other because, because
And now, we have to love each other despite
But today, so many things have changed
We loved each other because, because
Yes now, we have to love each other despite
ما همو دوست داشتيم واسه ، واسه زندگي
واسه رويا هاي بزرگي كه ساخته بوديم
در باره ي آدام او و بهشتشون
ما همو دوست داشتيم واسه ، واسه اون لحظه
براي يه جا و مكان و لحظه ها
و براي لباساي كهنه ي بچگي ، كه براي 20 سال همراهمونه
همو دوست داشتيم واسه ، براي اينكه ...
اما امروز ، خيلي چيزا عوض شده
ما همديگرو دوست داشتيم براي اينكه ، براي اينكه ...
ولي الان با وجوده اين ما مجبوريم همديگرو دوست داشته باشيم
ما با وجود اين مجبوريم همو دوست داشته باشيم ، با وجوده زمان تي گم شده
با وجود همه ي رويا ها ي بزرگ ، ما همه چيو تغيير داديم
شبيه آدام و اوو از بهشت گمشدشون ( كه تغييرش داده بودن )
ما با اين وجود بايد هم ديگرو دوست داشته باشيم حتي با وجود بدترين ها
با وجود تحصين و تمجيد كردن از بدنامون ولي بدون ميلي به اون
با وجود تمام مشكلاتمون با وجود تمام خاطراتمون
همو دوست داشتيم واسه ، براي اينكه ...
اما امروز ، خيلي چيزا عوض شده
ما همديگرو دوست داشتيم براي اينكه ، براي اينكه ...
ولي الان با وجوده اين ما مجبوريم همديگرو دوست داشته باشيم
ما با وجود اين مجبوريم همو دوست داشته باشيم ، با وجوده تمام چيزا
اما الان شماها مارو ميبينيد كه نمي تونيم به اينا بي تواوت باشيم
اون عشق خودشو دگرگون كرده و بزرگترين شده
اين وقتيه كه ما عاشقيم براي ، براي اين شرايط
ما همو دوست داشتيم واسه ، براي اينكه ...
ولي الان با وجوده اين ما مجبوريم همديگرو دوست داشته باشيم
اما امروز ، خيلي چيزا عوض شده
ما همو دوست داشتيم واسه ، براي اينكه ...
آره ، الان با اين وجود ما مجبوريم همو دوست داشته باشيم
حدس بزنید چه کسی در این خانه زندگی می کند؟!
شاید با خودتان بگویید اینجا محل سکونت ولیعهد عربستان و یا ملکه انگلستان است!یا منزل شخصی یک بیلیونر!
تصاویر این خانه را که از مجللترین عمارت های دنیاست ببینید. در پایان این پست خواهید دانست که چه کسی در این عمارت مجلل زندگی می کند.
وقت آن است که بدانید چه کسی در این عمارت زندگی می کند!
این عمارت محل زندگی رابرت موگابه رئیس جمهور زیمباوه است.
و اما حقایقی در مورد زیمباوه:
امید به زندگی از ۶۰ سال به ۳۷ سال در مردان و از ۶۰ به ۳۴ سال برای زنان در این کشور کاهش یافته است.به عبارت بهتر(کمترین میزان شاخص امید به زندگی در جهان)
۱٫۸ میلیون از مردم این کشور ایدز دارند .
بالاترین میزان تورم در جهان مربوط به زیمباوه است .
۸۰ درصد از جمعیت زیمباوه بیکار هستند
تعداد صفحات : 7